کد مطلب:234769 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:310

تعظیم خداوند
امام رضا علیه السلام فرموده است: «[الصلاة] وضع الوجه علی الارض كل یوم خمس مرات، اعظاما لله عزوجل؛ [1] .

[نماز] هر روز پیشانی بر زمین ساییدن، برای تعظیم پروردگار است».

انسان، وقتی خود را در برابر عظمت و جلال پروردگار می بیند، ناخودآگاه در برابر او احساس خضوع و فروتنی می كند؛ آن سان كه در برابر یك شخصیت مهم، خویشتن را كوچك و ناچیز شمرده، او را تعظیم و تكریم می كند.

در روایتی منسوب به حضرت امام رضا علیه السلام، طریق كمال انسان در دو چیز دانسته شده است: «التعظیم لامر الله و الشفقة علی خلق الله؛ [2] .

بزرگ داشتن اوامر الهی و محبت داشتن نسبت به مخلوق خداوند».

این دو مطلب به منزله ی دو پا است برای سالك راه خدا و دو بال است برای طائر الی الله كه در قیامت با آن دو، از عقبه ی صراط به آسانی بگذرد.

قسم اول، به خالق متعلق است و آن را «حق الله» می گویند؛ مانند نماز، روزه، حج و... بهترین چیز برای ادای حق الله و



[ صفحه 63]



بزرگداشت و تعظیم خداوند، «نماز» است.

البته اقرار به ربوبیت حضرت حق، تضرع و فروتنی در برابر او، تقاضای بخشش و مغفرت از او و... همه در جهت تعظیم و بزرگداشت خداوند است و چیزی غیر از «اعظاما لله» نیست.

اما از همه بالاتر این كه خود «نماز»، بزرگداشت خدا و بزرگداشت دستورها و فرمان های او است. یكی از دلایل و اسرار تشریح فریضه ی نماز تعظیم و تكریم خداوند بزرگ است كه سزاوار و شایسته ی عبادت و پرستش است و انسان باید در مقابل ولی نعمت و صاحب خود، تواضع كند و جبین خود را به خاك بمالد و طاعت و فرمانبری او را موجب عزت و عظمت خویش بپندارد و هیچ گونه تمردی در پیشگاه با عظمت خالق و ولی نعمت خویش روا ندارید.

خداوند هیچ گونه نیازی به ركوع و سجود ما ندارد و ما باید تنها به جهت بزرگداشت و تعظیم خدا، او را عبادت و اطاعت كنیم و آنچه نیاز است، از جانب بنده نسبت به مولی است.

حضرت علی علیه السلام می گوید:

«بار خدایا! این نماز من است كه در پیشگاه تو به جای آوردم، نه به خاطر نیازی است كه تو به آن داری و نه به خاطر میل و رغبتی كه تو در آن داری؛ بلكه برای بزرگداشت و پذیرش فرمان تو است



[ صفحه 64]



كه تو مرا به انجام فرمان داده ای (الا تعظیما و طاعة و اجابة لك الی ما امرتنی به) ای خدای من! اگر در نماز من عیبی است و یا در ركوع و سجود آن نقصی موجود است، پس مرا بازخواست مكن و بر من با پذیرش و آمرزش خود تفضل و عنایت فرما [كه من در همه حال به عنایات و تفضل تو محتاجم!]». [3] .



خدایا جهان پادشاهی تراست

ز ما خدمت آید خدایی تراست



همه آفریده است، بالا و پست

تویی آفریننده ی هر چه هست



خرد را تو روشن بصر كرده ای

چراغ هدایت تو بركرده ای



تویی كافریدی ز یك قطره آب

گهرهای روشن تر از آفتاب



جهانی بدین خوبی آراستی

برون زان كه یاری گری خواستی



چنان آفریدی زمین و زمان

همان گردش انجم و آسمان



كواكب تو بر بستی افلاك را

به مردم تو آراستی خاك را



چنان بستی آن طاق نیلوفری

كه اندیشه را نیست زو برتری



همه زیر دستیم و فرمان پذیر

تویی یاوری ده، تویی دستگیر



كرا زهره ی آن كه از بیم تو

گشاید زبان جز به تسلیم تو



شب روز در شام و در بامداد

تو بر یادی از هر چه دارم به یاد



بزرگا! بزرگی دها! بی كسم

تویی یاوری بخش و یاری رسم



نیاوردم از خانه چیزی نخست

تو دادی؛ همه چیز من چیز توست



(نظامی گنجوی)



[ صفحه 65]



در تعریف تعظیم آمده است: «التعظیم، معرفة العظمة مع التذلل لها؛ تعظیم عبارت است از معرفت و شناخت بزرگی یك موجود كه همراه با تذلل [و ابزار حقارت و كوچكی خود] در برابر او، «چه این كه تا كسی عظمت و بزرگی حق تعالی را نشناسد، نمی تواند او را با عبادت - كه نهایت تذلل است - بزرگ دارد».

تعظیم بر سه درجه است:

1 - تعظیم و بزرگداشت امر و نهی الهی، به این كه انسان واجبات و منهیات را بپذیرد و بر طبق آن عمل كند....

2 - تعظیم حكم خداوند، به این كه برای آن كجی و انحرافی بجوید یا آن را با عملی دفع كند و یا به عوض آن راضی شود.

3 - تعظیم حق تعالی، به این كه برای تقرب به او غیر او را سبب قرار ندهد و [برای احدی به واسطه ی طاعت و بندگی] حقی بر خدا نبیند و با اختیار او منازعه نكند. [4] .

صاحب جامع السعادت نیز در تعریف و بیان «تعظیم» می نویسد:

«تعظیم حالتی است كه از دو معرفت حاصل می شود: یكی معرفت جلال و عظمت خدا؛ زیرا هر كه به عظمت او معتقد نیست، نفس را به بزرگداشت او وانمی دارد و این معرفت از اصل و ایمان است. و دیگر معرفت حقارت و ذلت نفس و دانستن این كه بنده ی



[ صفحه 66]



مسخر و در تحت قدرت پروردگار است و از سود و زیان خویش ناتوان و از این دو معرفت فروتنی و تواضع و خشوع حاصل می شود كه آن را «تعظیم» می گویند.

و مادامی كه معرفت حقارت نفس با معرفت جلال پروردگار، آمیخته نشود،

حالت تعظیم و خشوع پدید نیاید؛ زیرا كسی كه خود را از غیر بی نیاز می انگارد و بر خود اعتماد دارد، ممكن است صفات عظمت و جلال و قدرت و كمال را درباره ی غیر بشناسد ولی نسبت به او خاشع و فروتن نباشد؛ زیرا معرفت نیاز و حقارت نفس، همراه آن نیست». [5] .

مرحوم آقامیرزا جواد ملكی تبریزی، صاحب كتاب شریف، «اسرار الصلاة» نیز می نویسد: «تعظیم یكی از حالات قلب است كه موجب آرامش و خشوع و شكستگی خاطر در مقابل پروردگار و باعث معرفت به عظمت و جلال ذات اقدس می شود... هرگاه انسان به عظمت سلطان خداوندی و سعه ملك او و جلالت قدرت او معرفت پیدا كرد و دانست كه ممكن [الوجود] در حقیقت هیچ است و او به اندازه ی ذره ای مالك خیر و شر خود نیست و مرگ و حیات و حشر و نشرش به دست دیگری است، عقل و اندیشه اش مقهور این عظمت می گردد و در پیشگاه حضرت حق اظهار ذلت و خشوع می كند و قلبش از مشاهده ی عظمت جلال او جلالت



[ صفحه 67]



سلطان او، بیش از حد و وصف، خاضع و خاشع می گردد... عظمت سلطان خداوندی، بر آفرینش آسمان ها و زمین ها و جلالت قدرت او، بر آنها و امساك و نگه داری و رزق و حفظ و تربیت آنها است...». [6] .


[1] وسائل الشيعه، ج 3، ص 5؛ من لا يحضره الفقيه، ص 70.

[2] نشان از بي نشان ها، ص 319.

[3] نماز از ديدگاه قرآن و حديث، ص 22) بحارالانوار، ج 83، ص 38).

[4] شرح منازل السائرين، ص 199 - 196.

[5] جامع السعادات، ج 3، ص 414.

[6] اسرار الصلاة، ص 312.